داستان های من

خوش اومدید :)

داستان های من

خوش اومدید :)

هشت دلیل برای گریه نکردن _بخش دوم

سال های زیادی تحصیل کردیم ولی هیچ کس به ما خویشتن دوستی نیاموخت و نگفت که چرا خیلی مهمه

-ناشناس

***

پدر و مادر من این کارو انجام میدن

اونا اعتماد به نفسم رو بالا می برن و باعث میشن من فک کنم درواقع یه چیز با ارزشم 

و بعد ...

اونا از بین می برنش .

اونا من رو شرمنده می کنن . از 22مارچ1999 تا امروز به اشتباهاتم اشاره می کنن . نمراتم ، نگرشم ،ظاهرم ، روشی که من کارا رو انجام میدم . اونا به طور کامل بعد از اینکه اعتماد به نفسم رو بالا بردم خرابش می کنن .

صادقانه ، یکی از بدترین کارایی که می تونید انجام بدید اینه که کسی رو بسازید و بعد خرابش کنید ( یعنی بهش اعتماد به نفس بدید بعد تحقیرش کنید. م )

چه سودی داره ؟ اگه شما می خواید به کسی آسیب بزنید اون رو در کم دردترین راه ممکن انجام بدید .

پدرو مادر من از تخریب کردن من فقط یک انگیزه دارن .

اونا از من یک عکس العمل می خوان .

می دونید وقتی از یک نفر عصبانی میشید و اونو می زنید و بعد متوجه میشید که اون تحت تاثیر واقع نشده چه احساسی داره ؟

می دونید مردم وقتی یک نفر رو می زنن و اون شخص هیچ عکس العملی نشون نمیده چقدر عصبانی میشن ؟

ما آدم ها به عکس العمل نیاز داریم . ما به عکس العمل نیاز داریم وقتی یه نفرو تحقیر می کنیم یا یه کاری انجام میدیم .

دومین دلیل برای گریه نکردن : مردم ازش تغذیه می کنن (یعنی وقتی عکس العمل نشون میدیم وگریه می کنیم اونا احساس رضایت می کنن . م)

اونا از این که شما پس از چند ضربه (یا حرف .م) عکس العمل نشون میدید احساس سیر میشن (لذت می برن . م)

پس دفعه بعدی که کسی شما رو تحقیر کرد یا زدتون ، بهش بگید خفه شه و هیچ چیزی ابراز نکنید .

آیا واقعا شما چیزی که اونا می خوان جلبش کنن رو می خواید بهشون بدید ؟ وقتی که تموم شده و به شما آسیب زدن ؟

پانویس خودم : چند جا توی متن لازم بود یه توضیحاتی داده بشه که نوشتمشون .

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.